انقلاب سوم - بصیرت

مقدمه:

عدالت واژه ای است در آن باره سخن گفته و یا مطلبی نوشته اند و درباره مدح و یا نقد و یا نحوه ی اجرای آن سخنی به میان آورده اند عدالتی که برای سقراط دغدغه محسوب شده و افلاطون را وارد میدان بحث و بررسی و تجزیه و تحلیل آن کرده و هگل و روسو و دیگران را نیز وادار به اظهار نظر درباره آن نموده عوالتیکه رسولان الهی و انبیای بزرگ خداوند برای احیاء پیاده کردن آن با استفاده از بازار و وسایط فنی و تکنیکی برانگیخته شده اند امام علی (ع) آن را میزان وملاک حیات اجتماعی و احکام خدا و دین خدای منان معرفی کرده است عدالتی که اگر در جامعه زنده و پایدار شود انسان و انسانیت و علم و فرهنگ بشری و اخلاق و کمالات دیگر انسان زنده و پایدار می شود و جامعه را از آثار حیات خویش بهره مند می کند. اگر بمیرد نه تنها عدالت می میرد بلکه انسان و انسانیت و آداب و کرامتها و شرافتها نیز می میرند. (بیات، ۱۳۸۰، صص ۸-۷)





تعریف عدالت

تلقی عموم مردم از مضمون عدالت این است وقتی که فردی نسبت به دیگران قصد سوئی ندارد و به حقوق آنان تجاوز نمی کند یا هیچگونه تبعیض میان افراد قائل نمی شود در حوزه حکومت و اداره آن با کمال بی طرفی به همه مردم نظر داشته و با یک چشم به تمام آنان نگاه می کند، در درگیریی و مناقشات و منازعات و اختلافها طرفدار حق بوده و نوعاً از مظلومان حمایت می کند و با ظالم دشمنی می ورزد. در نزاعهای فکری از خود انصاف بخرج داده و جانب منطق و استدلال را می گیرد، چنین فرد یا نظام یا گروه را دارای نوعی برتری و کمال دانسته و روش آنان را مطابق عدل و قابل تحسین می شماریم. و آن کس را فردی عادل و آن جامعه را جامعه عادله و افراد آن گروه را دارای عدالت و مدافع عدل و داد می شناسیم. (بیات، ۱۳۸۰، صص ۸-۷).

در واقع می توان برای عدل سه مفهوم زیر را تعریف کرد:

الف- عدل به معنای تساوی که مقابل آن تبعیض است. عدالت به این مفهوم در صورتی شکل می گیرد که نسبت به موارد به صورت یکسان بر خورد شود و مورد آن جایی است که هیچ گونه زمینه تفاوت در میان نباشد مانند این که دانش آموزان یک کلاس در آزمون شرکت نموده اند و پاسخ سئوالها را همکان، یکسان صحیح داده باشند. امتیازی که معلم در نظر می گیرد باید یکسان باشد. که همگان را امتیاز کامل بدهد. ایجاد تفاوت در این گونه موارد تبعض و ظلم است.

ب- عدل به معنای رعایت استحقاق های متفاوت وقتی شایستگی ها متفاوت است باید امتیازها نیز براساس همان شاستگی ها باشد. در این صورت تفاوت عدل است در حالی که تساوی ظلم است. در همان مثال قبل اگر استحقاقها متفاوت باشد، در بین بیست نفر دانش آموز بیست نوع شایستگی باشد، بید امتیاز آنها هم متفاوت باشد. زیرا امتیاز مساوی عین ظلم خواهد بود در هر صورت در توضیح مفهوم اول و دوم می توان اضافه نمود که یک معلم در مدریرت کلاس تدریس نسبت به شاگردان خویش باید یکسان تعلیم دهد تا عدالت را رعایت نموده باشد و نیز در داوری و اختصاص امتیاز به شاگردان باید رعایت استحقاق و شایستگی ها را نموده باشد، تا عدالت را در کلاس مستقر کند. اگردر رسیدگی به شاگردان تحت پوشش آموزش و یا در اختصاص نمره و امتیاز در اولی رعایت یک نواختی و در دومی رعایت استحقاقها نباشد. بی عدالتی خواهد بود.

ج- مفهوم دیگری نیز در مورد عدل می توان عنوان کرد و آن در جایگاه قرار گرفتن اشیاء می باشد. «العدل یضع الامور مواضعها» براساس عدل هر موجودی در جایگاه مناسب خود باید قرار گیرد. در مسئوولیت های عمومی هر فردی به توان ظرفیتش مسئوولیت بپذیرد. این معنا هماهنگ با مفهوم حکمت است. براساس این معنا عادل بودن قرار دادن اشیا و کارها در ظرفیت و جایگاه خویش، که همان معنای حکیم بودن است می باشد. و اگر مسئوولیتی در ظرفیت خودش انجام نگرفت و یا به فردی که شایستگی آن را نداشت واگذار شد، غیر عادلانه و غیر حکیمانه خواهد بود. (سایت hawzah.net، ۱۳۸۸).

قرآن سرشار از اشاره به موضوع عدالت است و جامعه فاضله را همان جامعه عادل می داند. چنانچه خداوند متعال در آیه ۲۵ سوره حدید هدف از بعثت پیامبران را عدالت اجتماعی عنوان کرده نه شناخت خدا. (شهید مطهری، ۱۳۷۶، ص ۷۸) این فضیلت در اسلام تا بدان پایه محوری است که براساس گفته ای از پیامبر (ص) «حکومت شاید با کفر پایدار بماند اما با ظلم وجور هرگز پایدار نمی ماند». زندگی مطابق شریعت و عمل به آن همان رفتار عادلانه با خدا و خلق اوست (نصر، ۱۳۸۳، ص ۲۹۳).



عدالت از نظر علی (ع)

در اندیشه سیاسی امیر مؤمنان علی (ع) شرط عدالت برای زمامداری چنان است که اگر نباشد یا ضعیف باشد، زمامدار به هیچ وجه نمی تواند به تعهدات خود عمل کند یا پایدار بماند و بی گمان به ستم و تبعیض و باند بازی و تمامیت خواهی و استبداد رأی و بیداد گری کشیده خواب شد. (دلشاد تهرانی، ۱۳۷۹، صص ۱۲۹-۱۳۶)

در نظر آن حضرت معاد همه چیز به خصوص سیاست، عدالت است. معاد بودن عدالت در اداره مردمان تا بدانجاست که قوانین باید تابع عدالت باشد. عدالت تنها یک امر پسندیده اخلاقی نیست، بلکه مهمترین اصل مدیریت اجتماعی است تا جایی که علی بی ابیطالب (ع) شهید راه عدالت شد و پایبندی او به اصل عدالت در مدیریت و حکومت، اسباب آن همه مخالفت با وی و حکومت وی شد. (همان، صص ۲۴۸-۲۴۵).

از امیرمؤمنان علی (ع) روایت شده است که فرمود: سه ویژگی است که در هر پیشرایی وجود داشته باشد می توان پذیرفت که به امانت خود وفادار مانده است: در حکمش عدالت روا دارد، از مردم خود را نپوشاند، قوانین الهی را درباره اشخاص دور و نزدیک یکسان بر پا دارد. (همان، صص ۱۳۹ – ۱۳۹) او به تاکید می گفت که خداوند میان راعی (حاکم) و مرعی (مردم) حقوق دو طرفه ای را مقرر داشته است که مردم، متقی نخواهد شد مگر آنکه حاکمشان با تقوا و عدالت پشه باشد و بر عکس حاکم نیز تقوا پیشه نمی کند چنانچه رعیت به تقوا ارج نگذارند. هر کدام از این دو طرف بایستی حق دیگری را بجای آورد و این تنها راه استقرار عدل و داد در جامعه است. (نصر، ۱۳۸۳، صص ۳۰۸-۳۰۳).

علی (ع) بود که با پا فشاری، خداوند را نه تنها عادل بلکه عین عدل می.دانست. و بر آن بود که فضیلت عدل در نفوس آدمیان از خداوند سرچشمه می گیرد. نامه علی به مالک اشتر که او را به حکومت مصر منصوب کرده بود. از مهم ترین نوشته های ایشان در مساله عدالت از سوی حاکم است که گزیده ای از آن ارایه می گردد:

… ای مالک! در برابر مردم آن دیار حیوان پرخوری مباش که ایشان را شکاری آسان به شمار آوری؛ زیرا مردم بر دو گونه اند: یا برادران دینی تواند و یا اینکه با تو در آفرینش از یک گوهرند.

هرگز مگو: «من امیرم، دستور می دهم و اوامر من مطاع است»؛ زیرا این (سخن) بی گمان فساد در قلب، سستی در دین و نزدیکی به دگرگونی.های (آینده) را در پی دارد هیچ چیز به اندازه ستم پیشگی در زوال نعمت خداوند و شتاب بخشیدن به انتقام او کارگر نیست؛ چون که خداوند فریاد (دادخواهی) ستمدیدگان را می شنود و همواره در کمین ستمکاران است. (نصر، ۱۳۸۳، صص ۳۰۸-۳۰۳).

از مجموعه مطالب و سخنانیکه از امام علی (ع) در موارد گوناگون و با شیوه های مختلف وارد شده است با انجام و نوعی عملیات مقایسه و ارزیابی میان آنها نتایجی بدست می آید که به ترتیب ذیل مورد تحلیل و تبیین قرار می گیرد:

الف- از نظر تئوریک عدالت قوی ترین اساس و محکمترین پایه است با اجرای عدالت و تحقق عینی آن حیات جامعه و پایه های نظامهای متکی به عدالت دارای استحکام بوده و از هر نوع تزلزل و گزند و زوال مصون می.ماند و چون ملاک و شاخص احکام و همه اشیا عدالت است همه احکام و کارهای انسانی را باید با آن مقایسه کرد.

ب- عدالت و رعایت اصل عدل موجب فوز و رستگاری و کرامت انسان واحیاء اصول اخلاقی و عزت و مجد افراد و آحاد بشر است و اگر نظامات حاکم این اصل را مدنظر قرار بدهند و برای عدالت بکوشند و از جور و ستم بپرهیزند عالم را به صلاح گذاشته و امور جهان سامان می یابند.

ج- سومین نتیجه که از سخنان بلند حضرت امام علی (ع) درباره عدالت و اصل عدل فرموده اند بدست می آید عبارت از این است همانطور که در تحلیل این سخنان ارزشمند گذشت عدالت در این دیدگاه صرفاً یک امر ذهنی و مجرد از واقعیت و عینیتهای خارجی نیست و تنها امام (ع) به تبیین مفهومی و گزاره ای این اصل اکتفا نفرموده اند بلکه عدالت را بعنوان یک اصل جامع و شامل و حتی کاربردی ملاحظه فرموده و دامه آن را در برگیرندة انسان و جهان فرد و جامعه و رفتارها و کردارها و حتی خلقیات آدمی می داند و لذا عدل را حیات و زندگی و مقابل عدل را که جور است هلاک و نابودی دانسته است. (بیات، ۱۳۸۰، صص ۱۷۴-۱۶۳).

احادیثی از امام علی (ع) در مورد عدالت: ایمان بر چهار پایه استوار است: صبر، یقین، عدل و جهاد. (نهج البلاغه، حکمت ۳۱).

عدالت هر چیزی را در جای خود می نهد، در حالی که بخشش آن را از جای خود خارج می سازد. عدالت تدبیر عمومی مردم است، در حالی که بخشش گروه خاصی را شامل است پس عدالت شریف تر از بخشش است (نهج البلاغه، حکمت ۴۳۷).

توحید آن است که خدا را درو هم نیاری، و عدل آن است که او را متهم نسازی. (نهج البلاغه، حکمت ۲۳۱).

عدل همان انصاف، و احسان، همان بخشش است. (نهج البلاغه، حکمت ۳۱).

اجرای عدالت، اقتدا به سنت خدا و سبب پا بر جا بودن دولت هاست. با سیرت عادلانه دشمنان مقهور می شوند. (سایت hawzah.net، ۱۳۸۶).



آیاتی در مورد عدالت

به راستی خداوند به عدالت و (بلکه) به احسان و تفضل بر دیگران و عطا به خویشان امر و از کار بسیار زشت و منکر و تجاوز به مردم نهی می کند خدا شما را پند می دهد شاد متذکر شوید. (نحل، ۹۲).

به راستی خداند به شما امر می کند که امکانات را به اهلش ادا کنید و نیز امر می کند که چون بین مردم حکومت می کنید به عدالت حکم نماید. مسلماً خداوند شما را به خوب چیزی پند می دهد خداوند شنوای بیناست. (نساء، ۲۱)

ای کسانی که ایمان آورده اید پیوسته به عدالت قیام کنید و برای (رضای) خدا شهادت دهید گرچه آن شهادت به ضرر خودتان یا ضرر پدر و مادر با خویشانتان باشد، خواه طرف غنی باشد یا فقیر، پس خدا نسبت به غنی و فقیر (و رعایت مصلحت آنها) از شما سزاوارتر ست پس هوای نفس را پیروی نکنید که از حق عدول کنید، و اگر زبان خود را (در ادای شهادت) بگردانید یا از حق کناره جوئید البته خدا به آنچه می کنید، آگاه است. (نساء، ۱۳۴)

ای کسانی که ایمان آورده اید پیوسته ایستادگان برای (رضای) خدا و گواهان به عدالت باشید و دشنی با قومی شما را به آن ندارد که عدالت نکنید، عدالت کنید که عدالت به تقوی نزدیکتر است و از خدا بپرهیزید که خدا به آنچه می کنید آگاه است. (مائده- ۱۱) (تهرانی، ۱۳۷۰، صص ۷۲-۶۹).

عدالت علوی در نگاه دانشمندان اروپائی

کارلیل، فیلسوف انگلیسی: او در کوفه به طور غافل گیر کشته شد و این جنایتی بود که از شدت عدالتش بر خود وارد کرد. وی به حدی عادل بود که هر انسانی را مثل خود عادل می پنداشت. پیش از مرگش درباره قاتل خود چنین گفت: اگر من زنده ماندم، خود دانم و او، و اگر در گذشتم شما خود دانید اگر خواستید قصاص کنید، در برابر ضربت او فقط یک ضربت به وی بزنید، و اکر وی را ببخشید به تقوا نزدیکتر خواهد بود (مهریزی و ربانی، ۱۳۸۰، ص ۳۴۸).

جرج جر داق مسیحی درباره ی پیشوای عدالت پیشگان، علی (ع) می.نویسد: آیا در مهر عدالت، بزرگی را می شناسی که همیشه بر حق و حقیقت بوده باشد، ولو آنکه همه مردم زمین بر ضد او متحد می شوند و دشمنان او، اگرچه کوه و بیابان را هم پر می ساختند، بر باطل و گمراهی بودند. زیرا که عدالت در او یک مذهب و یک امر اکتسابی نیست گو اینکه بعداً خود روش و کتبی شد و برنامه ای نیست که سیاست دولت آن را تشریح کرده و بوجود آورده باشد و لو اینکه این نقطه هم در مد نظر وی بود و راهی که به طور عمد آن را بپماید تا در نزد مردم به مقام صدارت برسد، ولو اینکه او این راه را رفت و در دلهای پاکان برای همیشه جای گرفت … بلکه عدالت در بنیاد و مبادی اخلاقی و ادبی او، اصلی است که با اصول دیگری پیوند دارد و طبیعی است که ممکن نیست او خود را برضد آن وا دارد، تا آنجا که گویی این عدالت، ماده ای است که درارکان جسمی و بنیان مدنی او مانند موارد دیگر به کار رفته و وجود او را تشکیل داده اند و در واقع عدالت خونی باشد در خونش و روحی باشد در روحش. (دلشاد تهرانی، ۱۳۷۹، صص ۲۴۸-۲۴۵)

بدنیست اشاره کنیم که اروپائیان در کتابهای خود، آنجا که به اسلام و کیفیت پیشرفت آن پرداخته اند، اذعان کرده اند که اگر ما مجسمه معاویه را بسازیم و هر روز در مقابل آن تعظیم کنیم، باز نتوانسته ایم خدمتی را که او به اروپا و نصرانی کرده، جبران کنیم. این معاویه بود که در مقابل علی شاخ شد و با حیله گری و ابتکار عمل، جلوی نفوذ اسلام علی را به اروپا گرفت. (محمدی تاکیدی و شیخ محمدی، ۱۳۷۸، ص ۳۲)







ایجاد عدالت، فقر زدایی و توزیع عادلانه درآمدها

بنابر اندیشه سیاسی امیرمؤمنان علی (ع) وجود فقر نشانه بی عدالتی است و هیچ فقیری گرسنه نمی ماند، مگر به سبب ستم توانگران، علی (ع) مهمترین وظفه زمامداران را بر پایی عدالت می دانست و همه تلاش آن حضرت در این جهت بود. امام (ع) ثروتهای فراوان و انبوه و گزاف را به حلال و حرام تقسیم نمی کرد، بلکه فریاد می زد که هر کجا ثروتی فراوان و انبوه گزاف است، نشانی از ستم و بیداد و چپاول است و باید در کنار آن انسانهای ستمدیده و استثمار شده و به محدودیت کشیده شده را سراغ گرفت. از این رو به صراحت فرمود: پس فقیری گرسنه نماند، جز آنکه توانگری از حق او خود را به نوایی رساند.

بنابراین آن حضرت حکومت را پذیرفت تا عدالت را بر پا سازد و فقر و ناداری، بیداد و ستمگری را بزداید (دلشاد تهرانی، ۱۳۷۹، ص ۱۹۴) و گرنه خلافت را قبول نمی کرد چنانچه آن حضرت فرمود: همانا افسار خلافت را روی شانه اش می انداختم و مانند روز اول کنار می نشستم. (شهید مطهری، ص ۱۱۴)

از این رو سامان درست مردمان و سلامت جامعه در گرو دادن سممها و بهره ها به حق و توزیع عادلانه ثروت ها و در آمدهاست؛ و آن از وظایف بسیار مهم زمامداران است. بدین منظور باید نظام اقتصاد استکباری زدوده شود و ننگ استضعاف مالی از دامن جامعه پاک گردد و هر کس از حقوق عادلانه بهره مند شود. امیرمؤمنان علی (ع) این امر را از وظایف، امامداران معرفی کرده و فرموده است: همانا بر امام نیست جز آنچه از امر پروردگار به عهده او واگذار شده و رساندن سهمهای بیت المال به در خور آن. (دلشاد تهرانی، ۱۳۷۹، ص ۱۹۷)



مقایسه منشور حقوق بشر علی (ع) با سازمان ملل

جرج جرداق مسیحی وقتی گوشه هایی از منشور امام علی (ع) را در فرمان مالک اشتر بررسی می کند، در مقایسه با اعلامیه حقوق بشر می گوید: نه تنها منشور علی چیزی از آنها کمتر ندارد، بلکه اگر تفاوت صحیحی بین فرمان امام (علیه السلام) و اعلامیه حقوق بشر بخواهد وجود داشته باشد، بیشتر در رابطه با واضعان و طراحان این دو منشور است که در چهار فرق اساسی آن را ملاحظه می کند:

۱- فرق اول اینکه اعلامیه حقوق بشر را هزاران نفر از متفکران و اندیشمندان از بیشترین دولتهای جهان به وجود آوردند، ولی منشور علی (ع) را فقط شخص او تنظیم فرموده است.

۲- فرق دوم اینکه حدود ۱۴ قرن منشور علی (ع) از اعلامیه حقوق بشر تقدم زمانی دارد و اعلامیه حقوق بشر با فاصله ۱۴۰۰۰ ساله به او نمی رسد.

۳- فرق سوم اینکه طراحان اولیه حقوق بشر در بوق و کرناتبلیغات کردند و با تبختر و تکبر، برای خود امتیاز بزرگی در تنظیم اعلامیه جهانی حقوق بشر قائل شده.اند و در هر فرصتی با هزاران منت عمل خود را ستودند در حالی که فرزند ابوطالب نسبت به خدا و مردم تواضع نمود و بی هیچ عنوان دیگری خود را بنده خدا خواند و از خدا آمرزش طلبید.

۴- فرق چهارم که از همه مهم تر است این است که اکثریت دول عضو که، اعلامیه حقوق بشر را تنظیم کردند، خود درعمل ناقض آن بوده اند ولی علی (ع) خود را فدای عدالت و رعات حقوق مردم کرد؛ چرا که او قاتل خود را می.شناخت و برای فرار از ارتکاب قصاص قبل از جنایت از او در گذشت. (موسوی، ۱۳۸۰)



عدالت نباید فدای مصلحت شود:

تبعیض و رفیق بازی و باند سازی و دهانها را با لقمه های بزرگ بستن و دوختن، همواز ابزار لازم سیاست قلمداد شده است اکنون مردمی زمامدار و کشتی سیاست را ناخدا شده است که دشمن این ابزار است، هدف و ایده اش مبارزه با این نوع سیاست بازی است. طبعاً از همان روز اول ارباب توقع، یعنی همان رجال سیاست، رنجش پیدا می کنند؛ رنجش منجر به خرابکاری می.شود و درد سرهایی فراهم می آورد، دوستان خیر اندیش به حضور علی (ع) آمدند و با نهایت خلوص و خیر خواهی تقاضا کردند که خودت را از دردسر این هوچی ها راحت کن، دهن سگ به لقمه دوخته به» اینها افراد متنفذی هستند، بعضی از این از اینها شخصیتهای صدر اولند، تو فعلاً در مقابل دشمنی مانند معاویه قرار داری که ایالتی زرخیز مانند شام را در اختیار دارد، چه مانعی دارد که به خاطر «مصلحت» فعلاً موضوع عدالت، مساوات و برابری را مسکوت بگذاری؟!! علی جواب داد: شما از من می خواهید که پیروزی را به قیمت تبعیض و ستمگری به دست آورم؟ از من می خواهید که عدالت را برای سیاست و سیادت قربانی کنم؟ خیر سوگند به ذات خدا که تا دنیا دنیاست چنین کاریی نخواهم کرد و به گرد چنین کاری نخواهم کشت، من و تبعیض؟ من و پایمال کردن عدالت؟ اگر همه این اموال عمومی که در اختیار من است مال شخص خودم و محصول دسترنج خودم بود و می خواستم میان مردم تقسیم کنم هرگز تبعیض روا نمی داشتم، تا چه رسد که مال مال خداست و من امانت دار خدایم.

این بود نمونه ای از ارزیابی علی (ع) و اینست ارزش عدالت در نظر علی (ع) (شهید مطهری، ص ۱۱۰؛ سایت hawzah، ۱۳۸۸؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۲۶).



عدالت مهدوی در راستای عدالت علوی

مهدویت استمرار حرکت پیامبران و امامان و اهداف آن، همان اهداف انبیا و اولیای الهی است. مهدی (عج) ادامه محمد (ص) و علی (ع) و فاطمه (س) و حسین (ع) … و مهدویت استمرار نبوت و امامت است. مهدی (عج) علی زمانه و حجت دوران است. در روایت است که سیره مهدی (عج) همان سیره محمد (ص) و علی (ع) است. او مردم را به سوی کتاب خدا، سنت پیامبر (ص)، ولایت علی بن ابیطالب (ع) و بیزاری از دشمنان او دعوت می کند. (سایت hawzah، استمرار عدالت نبوی و علوی، ۱۳۸۸)

حجت الاسلام ادیب یزدی حکومت امام زمان (عج) را همان حکومت عدالت محور علی (ع) ی داند. در واقع، آنچه از عدالت مهدی (عج) و سیره عادلانه آن حضرت گفته اند؛ روایت است و آنچه از سیره محمد (ص) و علی (ع) و دیگر امامان به دست ما رسید، تحقق آن. (ادیب یزدی، ۱۳۸۶).



عدل بهتر است یا جود

عدالت یکی از مسائلی است که به وسیله اسلام حیات و زندگی را از سرگرفت و ارزش فوق العاده یافت. اسلام به عدالت، تنها توصیه نکرد و یا تنها به اجرا آن قناعت نکرد عمده اینست که ارزش آنرا بالا برد، بهتر است این مطلب را از زبان علی (ع) در نهج البلاغه بشنویم.

فرد با هوش و نکته سنجی از امیر المومنین علی (ع) سئوال می کند: آیا عدالت شریفتر و بالاتر است یا بخشندگی؟ پاسخ خیلی اسان به نظر می رسد: جود و بخشندگی.

واقعاً هم اگر تنها با معیارهای اخلاقی و فردی بسنجیم مطلب از این قرار است، یعنی جود بیش از عدالت معرف و نشانه کمال نفس و رقاء روح انسان است. اما …

ولی علی (ع) بر عکس نظر بالا جواب می دهد. علی (ع) به دو دلیل می.گوید عدل از جود بالاتر است یکی اینکه: «عدل جریانها را در مجرای طبیعی خود قرار می دهد. اما جود جریانها را از مجرای طبیعی خود خارج می سازد».

دیگر اینکه: عدالت قانونی است عام و مدیری است کلی و شامل، که همه اجتماع را در بر می گیرد و بزرگ راهی است که همه باید از آن بروند، اما جود و بخشش یک حالت استثنایی و غیر کلی است که نمی شود رویش حساب کرد؛ علی آنگاه نتیجه گرفت. فالعدل اشرفها و افضلها

اینگونه تفکر درباره انسان و مسائل انسانی نوعی خاص از اندیشه است براساس ارزیابی خاصی، ریشه این ارزیابی اهمیت و اصالت اجتماع است. ریشه این ارزیابی اینست که اصول و مبادی اجتماعی بر اصول و مبادی اخلاقی تقدم دارد آن یکی اصل است و این یکی فرع، آن یکی تنه است این یکی شاخه.

عدل وضع نعمتی بر موضعش نی به هر بیخی که باشد آبکش

موضع رخ شر نی، ویرای است موضع شر، پیل هم نادانی است.

(شهید مطهری، ۱۳۷۷، صص ۱۳-۱۲؛ شهید مطهری، ص ۱۱۲-۱۱۰)



علی (ع) بسط عدالت تا شهادت

مردی که عدالتش و فضیلتش وسیله ای شد در دست دشمنان او که او را شهید کنند: قتل علی بن ابی طالب (ع)فی محراب عبادته لعدالته. این را یک مسحی می گوید: علی (ع) را به خاطر عدلش در محراب عبادتش کشتند و بعد خودش توضیح می دهد و می گوید که عدلش این بود که دشمنانش را می.شناخت. خوارج که در کوفه زیر سایه خودش زندگی می کردند شناخته شده بودند. (حمیدی، ۱۳۸۰، ص ۷۹).

آن نوع عدالت مولی که قاتلش شناخته شد، در حقیقت، فلسفه اجتماعی او و نوع تفکر مخصوصی بود که در عدالت اجتماعی اسلامی داشت. ممکن نبود به خاطر هیچ منظوری و هدفی کوچکترین انحرافی و انعطافی از آن پیدا کند، و همین امر یگانه چیزی- بله یگانه چیزی- بود که مشکلاتی زیاد برایش ایجاد کرد. (شهید مطهری، ۱۳۷۷، صص ۱۲-۱۰).

دشمنان علی (ع) چون نتوانستند از او خرده بگیرند او را متهم کردند که در راه احقاق حق، سخت گیری می کند، به سخن دیگر آنها از فضایل بسیار وی زبان به ناله و شکایت گشودند و خواستند از او فردی دنیایی بسازند که اهل نرمش و سازش باشد، اما او می خواست روحانی، و والا بماند، تا سر حد مرگ در راه عدالت پیش می رفت و در راه خدا نرمش نشان می داد. (مهدی مریزی و هادی ربانی، ۱۳۸۰، ص ۲۹۸).

حضرت در پیاده کردن عدالت و دادگری چنان دقیق و عمیق بود که می فرماید، اگر آسمانهای هفتگانه (اقالیم لجه) را با چیزهایی که در مدار آنهاست به من بخشند تا پوست جویی را به ظلم و ستم ازدهان موری بازستانم و خدای را در این باره نافرمانی کنم هرگز این کار را نخواهم کرد». چون حضرت علی (ع) می دانست که ظلم و بی عدالتی، نافرمانی بزرگی است به ساحت حق تعالی (سایت imamalinec.et، ۱۳۸۸).

این علی بن ابی طالب است که وقتی برنامه می دهد حکام دشمنش می.شوند، منت خورها دشمنش می شوند و به گرفتاری می افتند.

صبح وقتی که برق شمشیر بالای سرش و خون از سرش به صورت مبارکش و محاسن او ریخت نگاهی به آسمان کرده فرمود: و لله فزت سبب الکعبه. به خدای کعبه الان از مشکلات و زندگی راحت شدم. چقدر علی (ع) را اذیت کرده بودند که شهادت او وسیله راحتی او بود و یا رستگاری و رسیدن او به خدا بود؟…» (حمیدی، ۱۳۸۰، ص ۸۱)

حکایتهایی از عدالت علی (ع)

علی (ع) و فرد یهودی در دادگاه

روزی فردی یهودی، بر ضد علی (ع) اقامه دعوا کرد و کار به محکمه کشید و عمر بن خطاب، علی بن ابی طالب را برای اقاه دلیل به محکمه دعوت کرد. در آنجا، او علی (ع) را با کینه ابوالحسن خواند. حضرت از این شیوه بیان و خطاب، رنگش متغیر شد. پس از پایان محکمه، خلیفه به علی (ع) گفت: گویا از اینکه با یک یهودی در محکمه حاضر شدی تا اقامه دلیل کنی، ناراحت شدی، حضرت فرمود:

هرگز، ناراحتی ام از این بود که مرا با کنیه یاد کردی (و بر او ترجیح دادی) و میان من و مدعی، مساوات را رعایت نکردی؛ حال آنکه در پیشگاه حق و عدالت و از نظر قانون، مسلمان و یهودی یکسانند. (سایت hawzah، ۱۳۸۶).

کشته شدن هرمزان ایرانی

پس از آنکه عمر بن خطاب به دست «ابولؤلؤ» کشته شد و پسرش «عبیدالله» به خون خواهی پدر شمشیر کشید و حرمت ها را درید و «هرمزان» ایرانی را که مسلمان بود کشت، آن گاه دختر خرد سال «ابولؤلؤ» و سپس «حنیفه» نصرانی را کشت که «سعد بن ابی و قاص» او را به مدینه دعوت کرده بود و در حمایت و پناه وی قرار داشت. مردم ریختند و شمشیر از کف «عبید الله» خارج کردند و «سعد بن ابی و قاص» او را در خانه خود محبوس کرد تا خلیفه معین شود و تکالیف او را معین سازد. عبیدالله سه روز در خانه سعد محبوس بود تا آن که با عثمان بیعت شد. عبیدالله را حاضر کردند و عثمان برای تصمیم گیری درباره او نظر خواست و گفت با این مرد که پرده حرمت اسلام را دریده، چه باید کرد؟ علی (ع) گفت: باید او را به سبب قتل که مرتکب شده، قصاص کنی و او را بکشی. برخی مخالفت کردند.

و گفتند دیروز «عمر» را کشته اند و امروز می خواهید پسرش را بکشید؟ «عمرو بن عاص» گفت: این واقعه در زمانی رخ داده است که تو هنوز زمام امور مسلمان را به دست نگرفته بودی تا حق حکم کردن داشته باشی. در آن روز، مسلمانان خلیفه نداشته اند، پس خون مقتول هدر است! عثمان گفت: اکنون من زمامدار مسلمانان مستمر و چون «هرمزان» وارث و خون خواهی ندارد و من وارث و خون خواه او هستم، از خون عبیدالله می گذرم و دیه را از دارایی خود می پردازم. علی (ع) گفت: او حرمت های الهی را دریده و تو نمی توانی از او بگذری و باید کشته شود. عثمان حق و عدل را زیر پا گذاشت و عبید الله را رها کرد. علی (ع) بر عبید الله گفت: ای فاسق، اگر روزی بر تو دست یابم به جرم خونی که ریخته ای، تو را خواهم کشت. زمانی که پس از کشته شدن عثمان مردم با علی (ع) بیعت کردند، آن حضرت درصدد بر آمد که حق و عدل را درباره عبیدالله اجرا کند اما عبید الله قبل از این کار به شام گریخته بود. (سایت hawzah، ۱۳۸۶).

غزل فرماندار فاسد

زنی به نام «سوره همدانی» از شیعیان امام بود، در جنگ صفین برای تشجیع (ترغیب شجاعت) سربازان و فرزندان دلاورش، اشعار حماسی می.خواند، که سخت بر معاویه گران آمد و نام او را ثبت کرد. روزگار گشت و امام علی (ع) به شهادت رسید و فرماندار معاویه بسر بن ارطاه، بر شهر همدان مسلط گشت، هر کاری می خواست انجام می داد، و کسی جرئت اعتراض یا مخالفت را نداشت سرانجام سوده، سوار بر شتر به دربار معاویه در شام رفت و از قتل و غارت و فساد فرماندار به معاویه شکایت کرد معاویه او را شناخت و سرزنش کرد، و گفت: یاد داری که در جنگ صفین چه می کردی؟ حال دستور می دهم تو را سوار بر شتری برهنه تحویل فرماندارم بدهند تا هر گونه دوست دارد، با تو رفتار کند؟ سوده در حالی که اشک می ریخت این اشعار را خواند: «خدیا درود بر پیکر پاکی بفرست که چون دفن شد عدالت هم دفن شد، و خدا سوگند خورده که همتایی برای او نیاورد، و تنها او با حق و ایمان همراه بود». معاویه با شگفتی پرسید: چه کسی را می گویی؟ و این اشعار را پیرامون چه شخصی خواندی؟ سوده گفت: حضرت علی (ع) را می گویم که چون رفت، عدالت هم رفت.

معاویه! فرماندار امام علی (ع) در همدان چد کیلو گندم از من اضافه گرفت، به کوفه رفته وقتی رسیدم که امیرالمومنین علی (ع) برای نماز مغرب بپا خاسته بود تا مرا دید نشست و فرمود حاجتی داری؟ ماجرا را شرح دادم، و گفتم: چند کیلو گندم مهم نیست، می ترسم فرماندار تو به سوی تجاوز و رشوه، خواری پیش رفته و آبروی حکومت اسلامی خدشه دار شود. امام علی (ع) با شنیدن سخنان من گریست و گفت: خدایا تو گواهی که من آنها را برای ستم به مردم دعوت نکردم. سپس قطعه پوستی گرفت و بر روی آن نوشت: بسم الله الرحمن الرحیم، دلیل روشن از طرف پروردگارتان برای شما آمده است؛ بنابراین حق پیمانه و وزن را ادا کنید! و از اموال مردم چیزی نکاهید! و در روی زمین بعد از آنکه (در پرتو ایمان و دعوت انبیاء) اصلاح شده است، فساد نکنید!

سپس دستور داد که: کارهای فرمانداری خود را بررسی و جمع آوری کن، تو را عزل کردم و به زودی فرماندار جدید خواهد آمد، و همه چیز را از تو تحویل خواهد گرفت. نامه را به من داد، نه آن را بست، و نه لاک و مهر کرد، بلافاصله پس از بازگشت من به شهر همدان فرماندار عزل و دیگری به جای او آمد.

معاویه: آن روز شکایت من از چند کیلو گندم اضافی بود، اماامروز به تو شکایت کردم که فرماندار تو بسر من ارطاه شراب می خورد، تجاوز می کند، مال مردم را به یغما می برد، خون بی گناهان را می ریزد؛ و تو به جای اجرای عدالت و عزل فرماندار فسادگر، مرا تهدید به مرگ می کنی؟ و ادعا داری که خلیفه مسلمین می باش؟ (سایت حکومت علی، ۱۳۸۸)

مساوات بین عرب و غیر عرب

دو زن یکی عرب و دیگری غیر عرب پیش امیرمومنان برای گرفتن سهمشان از بیت المال رفتند امیرمؤمنان به طور مساوی به هر دو سکه داد. زن عرب اعتراض کرد که آیا فرقی بین زن مسلمان عرب و غیر عرب نیست. امیر مومنان فرمودند: آنچه باعث تمایز شما در پیشگاه خداوند است البته تقوای شماست. (سایت hawzah.net، ۱۳۸۸).

نتیجه گیری:

علی (ع) مردی که عدالت را اصل و بقیه چیزها را فرع می خواند همه قوانین را براساس آن پایه ریزی می کرد. و هیچ وقت عدالت را قربانی سیاست نکرد به همین دلیل حتی برخی از نزدیکانش او را ترک کردند ولی برای او سلطنت و فرمانروایی و دنیا مهم نبود بلکه فقط به خدا می اندیشید چون حقایق همه چیز را به چشم خود می دید.

منابع:

۱- قرآن کریم

۲- نهج البلاغه

۳- ادیب یزدی (۱۳۸۶)- حکومت مهدوی در راستای حکومت عدالت محور علوی www.aftab.ir

4- بیات، اسدالله (۱۳۸۰)- میزان عدالت، چاپ اول- تهران، انتشارات مسعی

۵- تهرانی، جواد (۱۳۷۰)- آئین زندگی و درسهایی ازاخلاق اسلامی، چاپ دوم- انتشارات موسسه در راه حق

۶- حمیدی، حبیب الله (۱۳۸۰)- امام علی در بیان هاشمی رفسنجانی، چاپ اول- انتشارات فرهنگ آوران

۷- دلشاد تهرانی، مصطفی (۱۳۷۹)- دولت آفتاب، چاپ اول- تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی

۸- مطهری، مرتضی (۱۳۷۶)- تکامل اجتماعی انسان، چاپ یازدهم- تهران، انشتارات صدرا.

۹- محمدی تاکندی، علی؛ شیخ محمدی، رضا (۱۳۷۸)- نامه روح فزا ۲، چاپ اول- قزوین، تهران، موسسه فرهنگی انتشاراتی آفرینه (با همکاری حوزه علمیه قم)

۱۰- مطهری، مرتضی (۱۳۷۷)- بیست گفتار، چاپ چهاردهم- تهران، انتشارات صدرا.

۱۱- مطهری، مرتضی (بی تا)- سیری در نهج البلاغه

۱۲- موسوی، سید جمال الدین (۱۳۸۰)- عدالت اجتماعی در اسلام، چاپ اول- تهران، انتشارات دانش و اندیشه معاصر

۱۳- مهریزی، مهدی؛ ربانی، هادی(۱۳۸۰)- امام علی (ع) از نگاه دانشوران (اهل تشیع)، جلد دوم- تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی

۱۴- مهریزی، صدی؛ ربانی، هادی (۱۳۸۰)- امام علی (ع) از نگاهدانشوران (اهل سنت)، جلد سوم، چاپ اول- تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی

۱۵- نصر، سید حسین (۱۳۸۳)- قلب اسلام، چاپ اول- مترجم: سید مصطفی شهر آیینی ()- تهران، انتشارات حقیقت

۱۶- بی نا- (۱۳۸۸) حکومت علی (ع)- www.daneshju.ir

17- بی نا- (۱۳۸۸) عدالت در منصب علی yazdfarda.com

18- بی نا (۱۳۸۸) امام علی و عدالت اجتماعی- www.imamalinet.net

19- بی نا (۱۳۸۸) عدالت در حکومت علی (ع) www.hawzah.net

20- بی نا (۱۳۸۸) عدالت مهدوی، استمرار عدالت بنوی و علوی

عدالت علویپژوهشگر: مهدی افتاده 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






نوشته شده در تاريخ جمعه 20 مرداد 1391برچسب:, توسط شاهد